بسم نور و الارض
داستان از اون جا شروع میشه که ی روز که پروفسور بندیکتوس رفته بود رو چهار پایه و داشت بطری های شیمیایی شو جابه جا میکرد که از دستش یه بطری افتاد اما نشکست پروفسور خیلی تعجب کرد که یه بطری یک لیتری شیشه ای افتاد روی کف سنگی ازمایشگاه اما نشکست پروفسور شروع کرد به تحقیق کردن و فهمید سلولزی که تو شیشه بوده به تدریج تبخیر شده و ی لایه نازک درست کرده که باعث شده شیشه نشکنه و به همین راحتی و خوشمزگی شیشه ی نشکن پا به عرصه وجود نهاد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0